شعر اوجاغی

شاعیرلریمیزین بیوگرافی و شعرلری

بیوگرافی محمد فضولی

0 گؤروش
یازار:‌ شعر اوجاغی

بیوگرافی محمد فضولی | شاعر و ادیب ترک


‫بیو گرافی شاعر فضولی‬‎ ile ilgili görsel sonucu


محمد فضولی (به ترکی آذربایجانی: Məhəmməd Füzuli) یا ملا محمد بن سلیمان بغدادی(۱۴۸۳-۱۵۵۶) شاعر و ادیب ترک است. او را «بزرگترین شاعر ترکی آذربایجانی در سدهٔ دهم» میدانند. پدر وی ساکن حله در عراق امروزی بود و محمد فضولی در آنجا بهدنیا آمد و در بغداد پرورش یافت از این روی، سه زبان ترکی، فارسی و عربی را به خوبی میدانست و به هر سه زبان شعر سروده است. او را یکی از پایه گذاران سبک هندی میدانند.

مردم این دیار را با من 
اثر شفقت و عنایت نیست 
یا در ین قوم نیست معرفتی 
یا مرا هیچ قابلیت نیست


زندگی 

محمد پسر سلیمان در حدود سال ۱۴۸۳ در عراق به دنیا آمد.در منابع معتبر از جمله مجمع الخواص صفحه ۱۰۳حله به عنوان محل تولد فضولی برشمرده شده است، اما در برخی منابع دیگر کربلا یا نجف هم آمده است. پدرش سلیمان بود که به حله مهاجرت کرد و قاضی آن شهر بود. «پدر فضولی بنا به گفتهٔ «صادق بیگ افشار» صاحب تذکرهٔ «مجمع الخواص» –که به زبان ترکی ازبکی نوشته شده– از ایل بیات بوده که یکی از ۲۲ طایفه مهاجر ترکان اوغوز میباشد.» او در حله و سپس بغداد تحصیل کرد و یکی از استادانش «ملک الشعرای حبیبی» از شاعران حروفی بود. حدود هفتاد ساله بود که در بغداد درگذشت. 


سبک شناسی 

پیش از فضولی در ادبیات ترکی آذربایجانی شکلهایی چون مثنوی و غزل رواج داشت و فضولی خود یکی از غزلسرایان برجسته بود، اما «او نخستین آثار ارزندهٔ تمثیلی را در ترکی آذربایجانی آفرید (بنگ و باده- صحبت الاثمار). فضولی مانند نسیمی کوشید تا شعر ترکی را با اوزان عروضی سازگار نماید اگر چه او موفقیت چشمگیری به دست آورد ولی واقعیت این بود که ترکی با وزن هجایی سازگارتر است.» 
بعضی از منتقدین ادبی سبک اشعار فارسی فضولی را نزدیک به سبک هندی و صائب تبریزی که صد سال پس از وی این سبک شعر را رواج داد میدانند. «بسیاری از مضامین فضولی را بعد از او در شعر شعرای نامدار مکتب اصفهان یا سبک هندی (= سبک فضولی) میبینیم.» و حتا او را «از جمله پایهگذاران سبک هندی» شمرده اند. 


تخلص فضولی 

یاران گذشته بس که کردند 
تاراج عبارت و معانی شد تنگ فضای نظم بر ما 
فریاد ز سبقت زمانی فضولی در فارسی به دو معنا به کار میرفته است: 
۱- کسی که کار بیهوده کند. 
۲- آنکه بیجهت در امور دیگران مداخله کند.
این دو معنا دقیقا با معنای این واژه در زبان عربی انطباق داشت. اما از حدود قرن هشتم هجری به بعد این مفهوم به «فضول» داده شد. در عوض واژه «فضول» که در عربی یعنی «زبان درازی و مداخلهٔ بیجا در کار دیگران» در فارسی «فضولی» خوانده شد. مثلا حافظ میگوید: 
«در کارخانه ئی که رهِ عِلْم و عقل نیست وَهْمِ ضعیفْرای فضولی چرا کند؟» که در اینجا فضولی به همان معنایی است که ما امروزه به کار میبریم، و این عکس معنای عربی این واژه است.به هر حال محمدبن سلیمان این تخلص را به معنای عربی آن به کار میبرد یعنی:«زبان دراز و مداخله کننده در کاری که به او مربوط نیست»، یا به تعبیر امروزی «فضول». فضولی در مقدمه دیوان اشعارش به زبان فارسی دلیل انتخاب این تخلص عجیب را با زبانی شوخطبع توضیح میدهد:
آخرالامر معلوم شد که یارانی که پیش از من بوده اند تخلصها را بیش از معانی ربوده اند. خیال کردم که اگر تخلص مشترک اختیار نمایم در انتساب نظم بر من حیف رود اگر مغلوب باشم و بر شریک ظلم شود اگر غالب آیم. بنابر رفع ملابست التباس «فضولی» تخلص کردم و از تشویش ستم شریکان پناه بجانب تخلص بردم و دانستم که این لقب مقبول طبع کسی نخواد افتاد که بیم شریک او بمن تشویشی نتواند داد.

آثار ترکی 



  • دیوان اشعارترکی.

دیوان ترکی فضولی تاکنون چند بار در ایران، ترکیه وآذربایجان منتشر شده است. دوان ترکی به تصحیح حمید آراسلی(باکو)، دیوان ترکی به تصحیح امین صدیقی(تهران-1374)، دیوان ترکی به تصحیح حسین محمدزاده صدیق(تهران) ودیوان ترکی تصحیح مژگان جونبور ودیگران.(استانبول)بهترین چاپ های علمی دیوان ترکی هستند.

  • شاه و گدا
  • لیلی و مجنون
  • مثنوی بنگ و باده. . به شاه اسماعیل تقدیم شدهاست.
  • روضه.
  • حدیقت السعداء. . این کتاب ترجمهٔ روضةالشهدای حسین واعظ کاشفی است. که بر آن مطالبی نیز افزوده است.
  • صحبت الاثمار. ( گفتوگو بین چند میوه است و یکی از نخستین کتابهای ادبیات کودک محسوب میشود.)
  • شکایتنامه.
  • رساله معما.


نمونه شعر ترکی 

ای خوش اول مست، کی بیلمز غمی-عالَم نه ایمیش، 
نه چکر عالم اوچون غم، نه بیلر غم نه ایمیش 
بیر پری سیلسیلهیی-عشقینه دوشدوم ناگه، 
شیمدی بیلدیم سببی-خیلقت-آدم نه ایمیش. 
واعظ اوصافی-جهنم قلیر، ای اهل ورع! 
وار اونون مجلسینه، بیل کی جهنم نه ایمیش! 
اوخو کؤکسومده ئوتوپ، قالمیش ایمیش پئیکانی، 
آه بیلیدیم سببی-آهی-دمادم نه ایمیش! 
ای فضـولـی! مـزهیی-ساقی و صهبــا بیلـدیـن، 
توبه قیل تا بیله سن، زَرق و ریا هم نه ایمیش! 

ترجمه فارسی 
خرم آنکس که نداند غم عالم چه بوَد 
غم دنیا نشناسد، نه که خود غم چه بوَد 
ناگهان بندی زنجیر نگاری شده ام 
حال دانم سبب خلقت آدم چه بود 
گفت واعظ همه اوصاف جهنم، زاهد! 
باش در مجلس او، بین که جهنم چه بود 
تیر بر دل بزد و مانده بجا پیکانش 
آه، دانم سبب آه دمادم چه بود 
ای فضولی مزه باده ساقی دانی 
چو کنی توبه بدانی که ریا هم چه بود 

فارسی 

قدیمیترین نسخه خطی دیوان فارسی فضولی در ۲۰ جمادیالاولی ۹۵۹ قمری به خط حبیبالله اصفهانی نوشته شده است. این نسخه هماکنون در کتابخانه مرادیه در ترکیه نگهداری میشود. در مقدمهٔ این دیوان، فضولی با زبانی که گاه به طنز نزدیک میشود، شرح میدهد چگونه بعد از این که در سرودن شعر به عربی و ترکی مهارت پیدا کرده، اشعار پراکندهٔ فارسی سروده است به سرودن غزل به فارسی پرداخته است:
تا آنکه روزی گذارم بمکتبی افتاد، پری چهرهٔ دیدم فارسی نژاد، سهی سروری که حیرت نظارهٔ رفتارش الف را از حرکت انداخته بود و شوق مطالعهٔ مصحف رخسارش دیدهٔ نابینایی صاد را عین بصر ساخته بود. چون توجه من دید از گفتهای من چند بیتی طلبید. من نیز چند بیتی از عربی و ترکی باو ادا نمودم و لطایف چند نیز از قصیده و معما برو فزودم. گفت که اینها زبان من نیست و بکار من نمیآید، مرا غزلهای جگر سوز عاشقانهٔ فارسی میباید.
هر چند اصولا فضولی در این مقدمه با شوخ طبعی مسائل را بیان میکند و بعید نیست از سر شوخ طبعی این ماجرا را نقل کرده باشد اما به هر حال غزلهای عاشقانهٔ فارسی فضولی بخش مهمی از دیوان او را تشکیل میدهند.
فضولی به فارسی در قالبهای مختلف مانند قصیده، غزل، ترکیببند، مقطعات، رباعی و مثنوی ساقینامه شعر سروده است؛ اما بخش عمدهٔ دیوان او را غزل و قصیده تشکیل میدهد. 

  • دیوان شعرها
  • رند و زاهد[۲۳]
  • صحت و مرض
  • انیس القلب
  • ساقینامه (هفت جام)
  • روح نامه (سفرنامه روح یا حُسن و عشق)[۲۴]


نمونه شعر فارسی 

نو خطان را دوست میدارد دل دیوانه ام 
من چو مجنون نیستم در عاشقی مردانه ام 
خضر میگویند بر سر چشمهٔ برد ست راه 
قطرهٔ گویا چکیده جایی از پیمان هام 
عقل را هر لحظه تکلیفیست بر من در جهان 
بیتکلف با عجب دیوانهٔ همخانه ام 
درد دل با سایه میگویم نمییابم جواب 
غالبا او را بخواب انداخته افسانه ام 
متصل از درد عشق و طعنهٔ عقلم ملول 
میرسد هر دم جفا از خویش و از بیگانه ام 
تا کشیده بر گلت از سنبل مشگین نقاب 
میخلد صد خار هر دم بر جگر از شانه ام 
به که بر دارم فضولی رغبت از ملک جهان 
نیستم گنجی که باشد جای در ویرانه ام 


عربی 

فضولی در مقدمه دیوان فارسی اش در مورد اشعار عربیاش گفته است: «باشعار عربی پرداختم و فصحای عرب را بفنون تازی فیالجمله محظوظ ساختم و آن بر من آسان نمود زیرا زبان مباحثهٔ علمی من بود.» 
شعر 
  • مطلع الاعتقاد
  • دیوان اشعار عربی

کلام و فلسفه 
  • (به عربی: مطلع الاعتقاد فی معرفت المبدأ و المعاد). این کتاب توسط دکتر حسین محمدزاده صدیق از عربی به فارسی ترجمه و در قطع وزیری منتشر شده است. در سال ۱۹۵۸ در باکو منتشر شد.


نمونه اشعار 

فضولی از کم سوادی کاتبان و از این که هنگام نوشتن اشعار دقت کمی میکنند و مفهوم اشعار را از بین میبرند در رنج بوده است و در انتقاد به این موضوع سه شعر به ترکی، فارسی و عربی سروده است. 

ترکی 
قلم السون اَلی اُلْ کاتب بَدْ تحریرک 
که فساد رقمی سوزمزی شوُرِِ ایْلر 
گاه بیر حرف سقوطیهِ قِلْورنادری نارْ 
گاه بیر نقطه قصوریله گوزی کورایلر 

فارسی 
باد سرگشته بسان قلم آن بیسروپا 
که بود تیشهٔ بنیان معارف قلمش 
زینت صورت لفظ است خطش لیک چسود 
پردهٔ شاهد معنی است سواد قلمش 

عربی 
تبت یدا کاتب لولاه ما خربت 
معمورةأسّست بالعلم و الادبِ 
اَردی من الخمرفی اِفساد نسخته 
تستظهر العیب تغییراً مِنَ العَثَب 


یادمان فضولی 


  • ۱۹۰۸ - عزیر حاجی بیگف اپرایی بر اساس داستان و اشعار لیلی و مجنون فضولی نوشت.
  • ۱۹۵۲ - به افتخار محمد فضولی شهر کاریاگینو در اتحاد شوروی، که اکنون در منطقه خودمختار قره باغ واقع است، «فضولی» نامیده شد.
  • ۱۹۵۸ - در جمهوری آذربایجان در دورهٔ اتحاد جماهیر شوروی، برای بزرگداشت مقام ادبی فضولی کنفرانسی بینالمللی برگزار شد و آثار ترکی و فارسی او در چاپ جدید منتشر گردید.
  • ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ - به مناسبت پانصدمین سال تولد فضولی در جمهوری آذربایجان طی سه سال مراسم و جشنهای متعددی برپا شد. در این سالها در کشورهای مختلف نیز کنگرهها و مراسم بزرگداشت متعددی برگزار شد. از جمله میزبانان مراسم میتوان به ایران (تهران)، ترکیه (آنکارا)، روسیه (مسکو)، عراق (بغداد، کربلا و کرکوک)، گرجستان، قزاقستان، ازبکستان، داغستان، دربند، مخاچقلعه، و دفتر مرکزی سازمان یونسکو در پاریس اشاره کرد.
  • ۱۹۹۶ - روز ۸ نوامبر روز عیدملی لقب گرفت و حیدر علیاف رئیس جمهوری وقت جمهوری آذربایجان در جشن باشکوهی در کاخ رسپوبلیکا سخنرانی کرد و از فضولی به عنوان شاعر ملی آذربایجان تجلیل کرد.
  • ۲۰۰۷ - در ۲۲ و ۲۳ خرداد ۱۳۸۶ همایش دو روزه فضولیشناسی در ارومیه برگزار شد. مرکز مطالعات و تحقیقات آذربایجانشناسی و دانشگاه ارومیه در استان آذربایجان غربی این همایش را برگزار کردند. «به گفته کارشناس اجرایی همایش ۵ مقاله از کشور ترکیه، ۲۹ مقاله از باکو، یک مقاله از روسیه، ۸ مقاله از جمهوری نخجوان و ۷۰ مقاله از کشور ایران به دبیرخانه واصل شده بود.»


سرو را همچو قدت شیوهٔ رعنایی نیست 
این قدر هست که او مثل تو هرجایی نیست 
سرو و گل تا ز قد و روی تو دیدند شکست 
باغبان را سرو برک چمن آرایی نیست 
همدمی چون غم او نیست دم تنهایی 
هر کرا هست غم او غم تنهایی نیست 
ای دل ار عاشقی از طعنه میندیش که ذوق 
نتوان یافت ز عشقی که برسوایی نیست 
ای که داری سر سودای تجارت بینفع 
هیچ سرمایه به از جوهر دانایی نیست 
صبر در عشق تو کاریست پسندیده ولی 
کرده ام تجربه کار من شیدایی نیست 
مشو از دیدهٔ خونبار فضولی غایب 
که درو بی گل روی تو شکیبایی نیست 
قایناق: ویکی پدیا

آردینی اوخو
چهارشنبه 24 تیر 1394
بؤلوملر : فضولی,

سیرداش (...)

0 گؤروش
یازار:‌ شعر اوجاغی

   (...)               

                       

چاتلاق دوداغلارینین

 

چاتلاغلارینی

 

هر دفه

 

اؤپنده یاغیش داملاسی

 

عطرینی دویورام

 

غم یئللرینده ن

 

اللریم قانداللی

 

دیلیم سه سوسقون

 

اؤپوشلر دوداغیمدان

 

آسیلی قالیر.

 

********************************************** 

 

 

  آختار

 

سئوگیلیم ایسته سن تاپاسان منی

قلبینین کؤزه ره ن کؤزونده آختار

گزمه آیریلیغین یاماجین یالین

سونسوز محببتین دوزونده آختار

 

 قوینونا آلاندا گوللر شبنمی

کپنک عشقیله اؤپنده شمی

عاشیقله معشوقون قوووشان دمی

سئوگیده ن دوغولان سؤزونده آختار

 

 نیسگیللی سسینده حزین بولبولون

بوداغی اییلمیش سینان بیر گولون

یاغیش حسرتیله سولان سونبولون

سارالان رنگینده اوزونده آختار

 

 لاله تک اوره گین اولسادا آلقان

اییلمه هیجرانا سینما هئچ زامان

اینامین گؤیونده گونش تک یانان

اومودون پارلایان ایزینده آختار

 

 ماوی گؤزلرینده بوغولان کَسَم

قلبینده عشقیله سسله نن سَسَم

یانیلماز "سیرداشین "اؤزونم دئسم

اؤزونو سئوگیلیم اؤزونده آختار

 

 

آردینی اوخو
یکشنبه 21 تیر 1394
بؤلوملر : سیرداش موغانلی,

سیرداش موغانلی (شاعیر...)

0 گؤروش
یازار:‌ شعر اوجاغی

شاعیر...

یوغرولور ایسته یین گؤز یاشلاریلا

حاققین ، عدالتین کولیله شاعیر

وطن توپراغیندان قیدالاناراق

دوغولور زامانین اَلیله شاعیر

 

دیلینده گول آچیر خالقینین سؤزو

ائلین حاخ دیلیدیر دوز گؤره ن گؤزو

ائل اونون اؤزودور او ائلین اؤزو

یوکسه لیر زیروه یه ائلیله شاعیر

 

ظولمتده ن ایشیغا هر بیر سؤزجوکو

یول چکیر چیینینده دونیانین یوکو

کؤکله نیر کؤکویله کؤنلونون کؤکو

هؤنکورور هارایین زیلیله شاعیر


چاغلایان دنیزدیر درینده ن درین

دوم دورو بولاقدیر سرینده ن سرین

زهرده ن آجیدیر بالداندا شیرین

یاشاییر شعرینین دیلیله شاعیر


********************************************************************

şair

yoğrulur istəyin göz yaşlarila     
haqqin ədalətin külilə şair                                                         
vətan toprağindan qidalanaraq                                                         
doğulur zamanin əlilə şair                                                                                                  

dilində gül açir xalqinin sözü     
elin hax dilidir düz görən gözü        
el onun özüdür o elin özü
yüksəlir zirvəyə elilə şair                                                                                

zülmətdən işiğa hər bir sözcükü          
yol çəkir çiynində dünyanin yükü            
köklənir köküylə könlünün kökü       
hönkürür harayin zililə şair                                                                                    

çağlayan dənizdir dərindən dərin             
      dum duru bulaqdir sərindən sərin                   
zəhərdən acidir baldanda şirin          
yaşayir şerinin dililə şair                                                                                
 
قایناق: sirdash.arzublog.com

آردینی اوخو
یکشنبه 21 تیر 1394
بؤلوملر : سیرداش موغانلی,

درسه گیدن بیر اوشاق

0 گؤروش
یازار:‌ شعر اوجاغی



 

درسه گیدن بیر اوشاق


چیقدی بوز اوسته قوچاق


سوروشدی بیردن بیره


دوشدو اوز اوسته یئره


دوردی اوشاق نیله دی؟


بوزا بئله سویله دی:


سن نه یامانسان آ بوز؟


آدام ییخانسان آ بوز !


آز قالوب عمرون سنین،


یاز گله ر آرتار غمون:


ارییوب سویا دونه رسن،


آخیب چایا گیده رسن !


گل-گل آیاز گونلری


ایلیک عزیز گونلری!


داغدا اریت قارلاری


باغدا اریت قارلاری


چایلار داشوب سیل اولسون


تاخیل لار تیل-تیل اولسون


آغاجلار آچسین چیچک


یاپراغی لیچک-لیچک


(میرزا علی اکبر صابیر)

آردینی اوخو
یکشنبه 21 تیر 1394

سئویرم...

0 گؤروش
یازار:‌ شعر اوجاغی

سئویرم...


ازلدن وورغونام بوتون دوغرویا

اَیریده بیردنه قاشی سئویرم

ایچی بوش بئیینلر نییمه گرک

درین دوشونجه لی باشی سئویرم

 

کور آتی مین کؤنده له نه چاپ گؤرک

نه یه لازیم کارا گلمز مین دیلک

واخت سیز درمان یئرسیز دوعا نه گرک

یئرلی اولان دوز قارغیشی سئویرم

 

زَحلَم گئدیر بوش وعده دن قراردان

 حیاسیز اینساندان وفاسیزیاردان

کاریما گلمه یه ن دولتده ن واردان

دردیمه یاری یان داشی سئویرم




آزغینچی دان ((سیرداش)) آغلی دایازدان

ایلی بد گتیرمیش سارالمیش یازدان

قاشقاباغین توکموش سویوق پاییزدان

هر دن گولومسه یه ن قیشی سئویرم


*******************************

...sevirəm


əzəldən vurğunam bütün doğruya

əyridə birdənə qaşi sevirəm

içi boş beyinlər nəyimə gərək

dərin düşüncəli başi sevirəm 


kor ati min köndələnə çap görək

nəyə lazim kara gəlməz min dilək

vaxtsiz dərman yersiz dua nə gərək

yerli olan düz qarğişi sevirəm


zəhləm gedir boş vədədən qərardan

həyasiz insandan vəfasiz yardan

karima gəlməyən dölətdən vardan 

dərdimə yariyan daşi sevirəm 


azğinçidan ((sirdaş)) ağli dayazdan

ili bəd gətirmiş saralmiş yazdan

qaşqabağin tökmüş söyuq payizdan

hərdən gülümsəyən qişi sevirəm

آردینی اوخو
یکشنبه 21 تیر 1394
بؤلوملر : سیرداش موغانلی,